دوم مرداد

سلام دختر ناز نازی من . بازم تو خوابیدی و من اومدم که برات بنویسم الان ساعت 9 صبح ومن از 7بیدارم آخه می دونی من تصمیم گرفتم صبح ها زود بیدار شم و تا تو خوابی کارای خونه رو انجام بدم . تا وقتی تو بیدار می شی پیش تو باشم . این روزا همش دوست داری کنارت باشم و هر جا می رم دونبالم می آی. با هم انیشتین کوچولو نگاه می کنیم . کارتات رو مرور می کنیم. دالی موشه بازی می کنیم. با اسباب بازی هات بازی می کنیم. تو الان که 11 ماهته بلدی بای بای کنی. دست بزنی . صدا هارو تقلید کنی. با شنیدن صدای آهنگ خودت تکون بدی ( نی نای نی نای کنی) بابا و مامان بگی. چند روز دیگه هم می خوایم بریم شیراز پیش مامان بزرگ اینا. خیلی دلشون برات تنگ شده روزشماری می کنن تا ببیننت.

راستی دارم یک لباس طرح جین که توش گلای رنگارنگ داره برات می دوزم. همه چیزش کامله فقط مونده زیر چرخ کنم. که اونم می گذارم بابایی بیاد حواسش به تو باشه آخه می دونی من همه کارامو وقتی تو خوابی انجام می دم به جز 3تاشونو: اتو کشیدن و کار با چرخ خیاطی و جارو برقی کشیدن. الانم یک غلت جانانه زدی و دستاتو بردی بالای سرت و خودت و کشیدی فکر کردم می خوای بیدار شی.

دیشب با  بابایی رفته بودیم بیرون یه دوری بزنیم هوس کردیم یریم فلافل بخوریم من از ساندویچ خودم به تو می دادم تو هم با اشتها با اون 4تا دندونات گاز می زدی خیلی خوشحال بودی .نمی دونم چرا یکم اون طرف تر آتیش بازی شد. فکر کنم به افتخار تو بود. با بابا کلی بازی کردی و بلند بلند می خندیدی عزیزم صدای خندت گرمی بخش وجودمونه.

خوب دیگه من برم نانار درست کنم تا بیدار نشدی. می خوام ماکارونی درست کنم چند شب پیش خونه مامان بزرگ ماکارونی خوردی خیلی دوست داشتی برا همین هم امروز تصمیم گرفتم اولین ماکارونی برانت درست کنم. دوست دارم مامان گلی.