آناهید الهه آبها

ورووجک

1393/9/15 15:57
نویسنده : مامان آناهید
195 بازدید
اشتراک گذاری

دختر ناز نازی من تو دوباره لالا کردی و من اومدم که برات بنویسم

این روزا خیلی داری به مامان وابسته می شی هر جا می رم تو هم می آی و می گی بغلم کن  . حتی دستشویی می رم . دیگه همه همسایه ها می دونن وقتی آناهید گریه می کنه مامانش دوباره رفته دستشویی. خیلی راه ها رو امتحان کردم که تو گریه نکنی ولی فایده نداشت. تازگی هم میری رو صندلی و بعد هم می ری روی میز. کارای خطرناک زیاد می کنی. می ری روی مبل و آیفن و بر می داری. همش می خوای کارای ما ها رو تقلید کنی. خیلی با مزه می شی وقتی داری قد بلندی می کنی که دستت به چیزای روی میز برسه. تازه توی کشوی میز تلویزیون هم می ری می شینی. یه هقته هست می گی (آبه) همش موقع غذا خوردن آبه می خوای. اصلا دوست نداری بشینی مامان بهت غذا بده همش می خوای بهونه بیاری. موقع غذا خوردن برات بی بی انشتین می گذارم. چیز میزایی که دوست داری می دم بازی کنی تا غذا بخوری. خلاصه غذا خوردنت پروژه شده. از وقتی بیدار می شی با مامان بازی می کنیم تا غروب که بابا بیاد و اون ادامه بازی هارو بده. یکی از بازی هات اینه با سرعت می رویی می ری پشت مبل دالی موشه بازی می کنی. تاب بازی هم خیلی دوست داری می ری کنار تابت می گی تاب تاب.  3روز دیگه یک سال و 3ماهت می شه . چقدر روزا زود می گذرن بعضی وقتا به باباییت می گم دلم برا این روزا تنگ می شه. خوب دیگه آناهید من بیدار شد من باید برم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)